Sunday, January 7, 2024

رویا حشمتی؛ روایت شلاق بر تن زنی که با دامن و پیراهن قرمز قدم می‌زد Roya Heshmati; Die Erzählung über die Peitsche auf dem Körper einer Frau, die in einem roten Rock und Hemd geht

روایت یک زن ایرانی از شلاق خوردن برای سرپیچی از حجاب اجباری واکنش‌های گسترده‌ای برانگیخته است.مازیار طاطایی، وکیل رویا حشمتی، به روزنامه شرق گفته است که او «یک اردیبهشت با حضور شبانه ضابطان در منزلش، بازداشت و تلفن همراه و لپ‌تاپش هم توقیف شد و ۱۱ روز را در بازداشت گذراند.»به گفته این وکیل دادگستری خانم حشمتی اول در شعبه ۱۰۹۱ مجتمع قضایی ارشاد به ۱۳ سال و ۹ حبس، پرداخت ۱۱ میلیون و ۲۵۰ هزارتومان جزای نقدی و تحمل ۱۴۸ضربه شلاق محکوم کرده بود. اما پس از اعتراض به این حکم، مجازات یک میلیون و ۲۵۰ هزار تومان جزای نقدی و ۷۴ ضربه شلاق برای او نهایی شد.روایت رویا حشمتی از شلاق خوردنش پس از بازنشر از سوی سپیده رشنو، نویسنده مخالف حجاب اجباری، بارها دست‌به‌دست شده است.بنا به آنچه رویا حشمتی گفته ماموران امنیتی با اصرار تلاش کرده‌اند هنگام شلاق زدن روسری بر سرش کنند، اما او همچنان از پذیرش حجاب اجباری سر باز می‌زند و ضمن تحمل شلاق یکی از سرودهای جنبش «زن، زندگی، آزادی» را می‌خواند.میزان، خبرگزاری قوه قضاییه ایران، ضمن تایید محکومیت و اجرای حکم شلاق رویا حشمتی آن را «مطابق قانون» دانسته و نوشته است که خانم حشمتی «با انجام رفتار‌های خارج از شئونات سعی بر تحت تاثیر قرار دادن فضا در هنگام اجرای حکم داشت.»خبرگزاری قوه قضاییه ایران گفته خانم محتشمی «با وضعیت بسیار زننده در خیابان‌های شهر تهران» قدم می‌زده است.این خبرگزاری همچنین گفته که او با «وصل شدن به یک جریان سازمان‌یافته در خارج از کشور و دریافت مبالغی، در ساعات مشخص در مکان‌های پر رفت و آمد به ترویج اباحه‌گری» می‌پرداخته است.اتهام‌های دریافت پول از خارج در ازای حضور بدون حجاب در خیابان بارها بدون ارائه مستندی از طرف مقام‌های جمهوری اسلامی تکرار شده است. مشخص نیست چه کسی و از چه طریقی این پول‌های ادعایی را می‌پردازد.

روایت رویا حشمتی: ما به مقاومتمان ادامه می‌دهیم

امروز صبح از اجرای احکام تماس گرفتن برای اجرای حکم ۷۴ ضربه شلاقم. با وکیلم تماس گرفتم و با هم رفتیم دادسرای ناحیه ۷.از گیت ورودی که رد شدیم حجابم رو برداشتم. وارد سالن شدیم. صدای فریاد و ضجه‌ی زنی از راه‌پله می‌اومد که داشتن میبردنش پایین. شاید داشتن میبردنش برای اجرای حکم...وکیلم گفت رویا جان دوباره بهش فکر کن. اثراتی که شلاق میذاره تا مدتها می‌مونه باهات.رفتیم شعبه‌ی ۱ اجرای احکام. کارمند شعبه گفت روسریت رو سرت کن که دردسر نشه. آروم و محترمانه بهش گفتم اومدم بابت همین شلاقم رو بزنید، سر نمیکنم.تماس گرفتن و مامور اجرای حکم اومد بالا. گفت حجابت رو سرت کن و دنبالم بیا. گفتم سر نمیکنم. گفت نمیکنی؟! جوری شلاقت رو بزنم که بفهمی کجایی. برات یه پرونده‌ی جدید هم باز میکنم هفتاد و چهارتای دیگه‌م مهمونمون باشی. باز سر نکردم.رفتیم پایین چند تا پسر رو بابت شرب خمر آورده بودن. مرد با تحکم تکرار کرد مگه نمیگم‌ سر کن؟ نکردم. دو تا زن چادری اومدن و روسری رو کشیدن رو سرم. باز درش آوردم و این کار چند بار تکرار شد. بهم از پشت دستبند زدن و روسری رو کشیدن رو سرم.از همون پله‌هایی که زن رو برده بودن رفتیم طبقه‌ی زیر همکف. یه اتاقک بود ته پارکینگ. قاضی و مامور اجرای حکم و زن چادری کنارم وایساده بودن. زن خیلی واضح متاثر بود. چند باری آه کشید و گفت میدونم. میدونم.

قاضی معمم به روم خندید. یاد مرد خنزر پنزری بوف کور افتادم. روم رو ازش برگردوندم.

در آهنی رو باز کردن. دیوارای اتاق سیمانی بود. یه تخت ته اتاقک بود که دستبند و پابند آهنی به دو طرفش جوش خورده بود. یه وسیله‌ی آهنی شبیه پایه‌ی بوم نقاشی بزرگ با جای دستبند و پابند آهنیِ زنگ زده وسط اتاق، و یه صندلی و میز کوچیک، که روی میز پر از شلاق بود هم پشت در بود. یه اتاق شکنجه‌ی قرون‌وسطاییِ تمام‌عیار.

قاضی پرسید خانم حالت خوبه؟ مشکلی نداری؟ انگار که وجود نداره. جوابش رو ندادم. گفت خانم با شمام! باز جواب ندادم. مرد مامور اجرای حکم گفت پالتوت رو در بیار و رو تخت دراز بکش. پالتو و روسریم رو از پایه‌ی بوم شکنجه آویزون کردم. گفت روسریت رو سر کن! گفتم نمیکنم. قرآنت رو بذار زیر بغلت و بزن. و روی تخت دراز کشیدم. زن اومد و گفت خواهش میکنم لجبازی نکن. شال رو آورد و کشید رو سرم.

مرد از بین دسته‌ی شلاقهایی که پشت در بود یه شلاق چرم مشکی رو برداشت، دو دور پیچوند دور دستش و اومد سمت تخت.

قاضی گفت خیلی محکم نزن. مرد شروع کرد به زدن. شونه‌هام. کتفم. پشتم. باسنم. رونم. ساق پام. باز از نو. تعداد ضربه‌ها رو نشمردم.

زیر لب میخوندم به نام زن، به نام زندگی، دریده شد لباس بردگی، شب سیاه ما سحر شود، تمام تازیانه‌ها تبر شود...تموم شد. اومدیم بیرون. نذاشتم فکر کنن حتی دردم اومده. حقیرتر از این حرفان. رفتیم بالا پیش قاضی اجرای حکم. مامور زن پشت سرم می‌اومد و مراقب بود روسری از سرم نیفته. دم درِ شعبه روسریم رو انداختم. زن گفت خواهش میکنم سرت کن. سرم نکردم و باز کشید رو سرم. توی اتاق قاضی، قاضی گفت ما خودمون خوشحال نیستیم از این قضیه، ولی حکمه و باید اجرا بشه. جوابش رو ندادم. گفت اگر میخواید طور دیگه‌ای زندگی کنید میتونید خارج از کشور باشید. گفتم این کشور برای همه‌ست‌. گفت بله ولی باید قانون رو رعایت کرد. گفتم قانون کار خودش رو بکنه، ما به مقاومتمون ادامه میدیم.

از اتاق اومدیم بیرون و روسریم رو درآوردم.»

ظلم و دیکتاتوری جمهوری اسلامی بر مردم بیگناه و مظلوم در ایران همچنان ادامه دارد و عدم آزادی بیان ،عدم دموکراسی و عدم امنیت جانی مردم و معترضان به دیکتاتوری نظام فاسد اسلامی ، جان بسیاری از شهروندان معترض و فعالان مدنی در ایران در خطر است و تحت شکنجه و یا تعقیب قرار میگیرند و بسیاری از این افراد به جرم های الکی و پرونده سازی از سوی رژیم به حبس ، شکنجه و اعدام محکوم می شوند و تعداد محدودی نیز موفق به فرار و ترک خاک وطنشان می شوند فقط به خاطر نجات جان شان و ادامه زندگی برابر ماده 1: همه آزاد و برابر بدنیا آمده اند

تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند . همه دارای عقل و وجدان می باشند و باید نسبت به یکدیگر با روح برابری رفتار کنند. و برابر ماده 3: حق حیات برای همه

هر کس حق زندگی ، آزادی و امنیت شخصی دارد. به همین خاطر برای ادامه حیات و در امان ماندن جانشان مجبور به ترک وطن می شوند ولی با وجود ترک وطن در خارج از کشور مبارزه خود را علیه رژیم فاسد و دیکتاتور اسلامی ادامه می دهند همچنین این گزارش مغایر است با مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر :ماده 18: حق آزادی عقیده

هر کس حق دارد که از آزادی فکر ، وجدان و مذهب بهره مند شود .این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده و ایمان می باشد و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است . هرکس می تواند از این حقوق یا مجتمعاً به طور خصوصی یا به طور عمومی بر خوردار باشد.


ماده 19: حق آزادی بیان

هر کس حق آزادی عقیده وبیان دارد و حق مزبورشامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن ، به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحضات مرزی، آزاد باشد.



ماده 21: حق دموکراسی

الف) هر کس حق دارد که در اداره امور عمومی کشور خود ، خواه مستقیما و خواه با وساطت نمایندگانی که آزادانه انتخاب شده باشد شرکت جوید.

ب) هر کس حق دارد با تساوی شرایط ، به مشاغل عمومی کشور خود نایل آید .

پ) اساس و منشا قدرت حکومت ، اراده مردم است . این اراده باید به وسیله انتخاباتی ابراز گردد که از روی صداقت و به طور ادواری، صورت پذیرد. انتخابات باید عمومی و با رعایت مساوات باشد و با رای مخفی یا طریقهای نظیر آن انجام گیرد که آزادی رای را تامین نماید. تحلیل و تهیه خبر توسط امیررضا ولی زاده خبرنگار آزاد و فعال حقوق بشر برای آگاهی رسانی جوامع بین الملل و جامعه ایرانی و افشاگری علیه دیکتاتوری رژیم اسلامی ایران 

Der Bericht einer iranischen Frau, sie sei ausgepeitscht worden, weil sie sich der Hijab-Pflicht widersetzt habe, hat breite Reaktionen hervorgerufen.

Maziar Tatai, der Anwalt von Roya Heshmati, sagte gegenüber der Zeitung Shargh, dass „er am 1. Mai in der nächtlichen Anwesenheit von Beamten in seinem Haus verhaftet, sein Mobiltelefon und sein Laptop beschlagnahmt wurden und er elf Tage in Haft verbrachte.“

Nach Angaben dieses Anwalts wurde Frau Heshmati zu 13 Jahren und 9 Jahren Gefängnis verurteilt, zahlte eine Geldstrafe von 11 Millionen und 250.000 Toman und erhielt 148 Peitschenhiebe in der Abteilung 1091 des Ershad Judicial Complex. Doch nachdem er gegen dieses Urteil protestiert hatte, wurde die Strafe für ihn mit einer Million und 250.000 Tomans und 74 Peitschenhieben vollstreckt.

Roya Heshmatis Bericht über die Auspeitschung, nachdem er von Sepideh Reshnou, einem Schriftsteller gegen die Hijab-Pflicht, erneut veröffentlicht wurde, wurde viele Male verbreitet.Laut Roya Heshmati versuchten die Sicherheitsbeamten beharrlich, ihr beim Auspeitschen einen Schal um den Kopf zu legen, sie weigerte sich jedoch immer noch, den obligatorischen Hijab zu akzeptieren, und während sie die Auspeitschung erduldete, singt sie eine der Hymnen „Frau, Leben, Freiheit“. " Bewegung.Mizan, die Nachrichtenagentur der iranischen Justiz, bestätigte zwar die Verurteilung und Vollstreckung des Peitschenurteils gegen Roya Heshmati, betrachtete es jedoch als „im Einklang mit dem Gesetz“ und schrieb, dass Frau Heshmati „versuchte, die Atmosphäre während der Vollstreckung des Urteils durch Handeln zu beeinflussen“. untypisch.“

Die iranische Nachrichtenagentur Judiciary News Agency sagte, dass Frau Mohtashmi „in einem sehr abscheulichen Zustand durch die Straßen Teherans lief“.

Die Nachrichtenagentur sagte auch, dass er die Prostitution fördere, indem er „sich einer organisierten Strömung im Ausland anschließt und zu bestimmten Zeiten an belebten Orten Geld erhält“.

Die Anschuldigungen, Geld aus dem Ausland erhalten zu haben, wenn man ohne Kopftuch auf die Straße ging, wurden mehrfach wiederholt, ohne dass dafür Unterlagen von den Behörden der Islamischen Republik vorgelegt wurden. Es ist unklar, wer und auf welche Weise diese angeblichen Gelder zahlt.

Erzählung von Roya Heshmati: Wir setzen unseren Widerstand fort Heute Morgen erhielt ich einen Anruf von der Strafvollstreckung, das Urteil von 74 Peitschenhieben zu vollstrecken. Ich rief meinen Anwalt an und wir gingen gemeinsam zum 7. Bezirksgericht.

Als wir das Eingangstor passierten, legte ich meinen Hijab ab. Wir betraten die Halle. Von der Treppe her sind die Schreie einer Frau zu hören, während sie heruntergeholt wird. Vielleicht nimmt er es, um das Urteil zu vollstrecken ...

Mein Anwalt sagte: Roya, denken Sie noch einmal darüber nach. Die Auswirkungen des Auspeitschens werden lange anhalten.

Wir gingen zum 1. Zweig der Strafvollstreckung. Der Filialmitarbeiter meinte, man solle sich den Schal um den Kopf legen, damit man keinen Ärger bekommt. Ich sagte ihm ruhig und respektvoll, dass ich aus diesem Grund gekommen bin, um mich auszupeitschen, ich werde nicht aufgeben.

Angerufen und der Hinrichtungsbeamte kam. Er sagte, zieh deinen Hijab an und folge mir. Ich sagte, ich werde nicht gehen. Du hast gesagt, dass du das nicht tun wirst?! Ich werde dich auspeitschen, damit du weißt, wo du bist. Ich werde einen neuen Fall für Sie eröffnen, und Sie können für weitere vierundsiebzig unser Gast sein. Ich bin nicht zurückgegangen.

Wir gingen hinunter und brachten ein paar Jungs zum Trinken mit. Der Mann wiederholte mit Autorität, sage ich nicht Kopf? Ich tat es nicht. Zwei Tschador-Frauen kamen und zogen mir einen Schal über den Kopf. Ich öffnete es erneut und dies wiederholte sich mehrmals. Sie legen mir von hinten Handschellen an und ziehen mir einen Schal über den Kopf.

Wir gingen über dieselbe Treppe ins Erdgeschoss, wohin die Frau gebracht wurde. Am Ende des Parkplatzes befand sich ein Raum. Neben mir standen der Richter, der Hinrichtungsbeamte und die Zeltfrau. Die Frau war sichtlich beeindruckt. Er seufzte mehrmals und sagte, ich weiß. Ich weiß.

Richterin Ma'am lachte über Rom. Ich erinnerte mich an den Schweinemann Panzeri Buf Kur. Ich habe Rom von ihm zurückgegeben.

Öffne die Eisentür. Die Wände des Raumes waren aus Zement. Unten im Raum stand ein Bett, an dessen beiden Seiten Handschellen und Eisenbänder angeschweißt waren. In der Mitte des Raumes befand sich ein eisernes Gerät, ähnlich einem großen Leinwandständer mit Platz für Handschellen und einer rostigen eisernen Bindung, und hinter der Tür befanden sich auch ein Stuhl und ein kleiner Tisch, auf dem sich Peitschen befanden . Eine vollwertige mittelalterliche Folterkammer.

Der Richter fragte: Geht es Ihnen gut? Du hast kein Problem? Als ob es nicht existierte. Ich habe nicht darauf geantwortet. Er sagte: „Ich bin bei Ihnen, meine Dame!“ Ich habe nicht mehr geantwortet. Der Henker sagte, zieh deinen Mantel aus und leg dich auf das Bett. Ich hängte meinen Mantel und meinen Schal an der Unterseite der Folterleinwand auf. Er sagte, zieh deinen Schal an! Ich sagte, ich werde es nicht tun. Nehmen Sie Ihren Koran unter Ihren Arm und spielen Sie. Und ich lag auf dem Bett. Die Frau kam und sagte, bitte seien Sie nicht stur. Er brachte den Schal und zog ihn mir über den Kopf.

Der Mann nahm eine schwarze Lederpeitsche aus dem Peitschenbündel hinter der Tür, drehte sie zweimal um seine Hand und kam zum Bett.

Der Richter sagte, schlagen Sie nicht zu hart zu. Der Mann begann zu schlagen. meine Schultern meine Schulter mein Rücken. meine Hüften mein Gehirn mein Bein wieder Ich habe die Anzahl der Treffer nicht gezählt.

Ich lese leise im Namen der Frau, im Namen des Lebens, die Kleidung der Sklaverei ist zerrissen, unsere schwarze Nacht dämmert, alle Peitschen werden zur Axt ...

es ist vorbei Wir kamen heraus. Ich ließ sie nicht glauben, dass ich überhaupt Schmerzen hatte. Unterlegen als diese Leute. Wir gingen zum Richter, um das Urteil zu vollstrecken. Die Agentin trat hinter mich und achtete darauf, dass mein Schal nicht herunterfiel. Ich warf meinen Schal an die Tür der Filiale. Die Frau sagte, bitte senken Sie Ihren Kopf. Ich drehte meinen Kopf nicht und er zog meinen Kopf zurück. Im Richtersaal sagte der Richter, dass wir selbst mit diesem Fall nicht zufrieden seien, er aber klug sei und umgesetzt werden sollte. Ich habe nicht darauf geantwortet. Er sagte, wenn man anders leben möchte, könne man im Ausland sein. Ich sagte, dieses Land ist für alle da. Er sagte ja, aber das Gesetz muss befolgt werden. Ich sagte, lasst das Gesetz seinen Job machen, wir werden unseren Widerstand fortsetzen.

Wir kamen aus dem Zimmer und ich nahm meinen Schal ab.

Die Unterdrückung und Diktatur der Islamischen Republik gegenüber den unschuldigen und unterdrückten Menschen im Iran geht weiter und der Mangel an Meinungsfreiheit, der Mangel an Demokratie und der Mangel an Sicherheit für das Leben der Menschen und derjenigen, die gegen die Diktatur des korrupten islamischen Systems protestieren, Das Leben vieler protestierender Bürger und Zivilaktivisten im Iran ist in Gefahr und unter ihnen. Sie werden gefoltert oder strafrechtlich verfolgt und viele dieser Menschen werden vom Regime wegen Betrugs und Strafverfolgung zu Gefängnis, Folter und Hinrichtung verurteilt, und eine begrenzte Anzahl davon Es gelingt ihnen zu fliehen und ihre Heimat zu verlassen, nur um ihr Leben zu retten. Fortsetzung des gleichen Lebens Artikel 1: Alle sind frei und gleich geboren

Alle Menschen sind frei und gleich an Würde und Rechten geboren. Jeder hat Vernunft und Gewissen und sollte einander im Geiste der Gleichheit behandeln. Und laut Artikel 3: Das Recht auf Leben für alle

Jeder hat das Recht auf Leben, Freiheit und persönliche Sicherheit. Aus diesem Grund sind sie gezwungen, ihr Heimatland zu verlassen, um zu überleben und ihr Leben zu retten, aber trotz des Verlassens des Heimatlandes setzen sie ihren Kampf gegen das korrupte Regime und den islamischen Diktator im Ausland fort. Außerdem steht dieser Bericht im Widerspruch zu den Artikeln von die Allgemeine Erklärung der Menschenrechte: Artikel 18: Das Recht auf Meinungsfreiheit

Jeder hat das Recht auf Gedanken-, Gewissens- und Religionsfreiheit. Dieses Recht umfasst die Freiheit, seine Religion oder Weltanschauung zu wechseln, und umfasst auch die Ausübung religiöser Lehren und die Durchführung religiöser Zeremonien. Jeder kann diese Rechte privat oder öffentlich genießen.


Artikel 19: Das Recht auf freie Meinungsäußerung

Jeder Mensch hat das Recht auf freie Meinungsäußerung und freie Meinungsäußerung, und dazu gehört auch, dass er keine Angst davor haben muss, eine eigene Meinung zu haben, und dass er die Freiheit hat, sich Informationen und Gedanken anzueignen und sie mit allen möglichen Mitteln und ohne Grenzüberlegungen zu beschaffen und zu verbreiten .



Artikel 21: Das Recht auf Demokratie

a) Jeder hat das Recht, sich direkt oder durch frei gewählte Vertreter an der Verwaltung der öffentlichen Angelegenheiten seines Landes zu beteiligen.

b) Jeder hat das Recht, zu gleichen Bedingungen öffentliche Stellen in seinem Land zu erhalten.

c) Grundlage und Ursprung der Regierungsmacht ist der Wille des Volkes. Dieser Wille muss durch eine Wahl zum Ausdruck gebracht werden, die regelmäßig und ehrlich durchgeführt wird. Wahlen müssen öffentlich und unter Achtung der Gleichheit sein und in geheimer Abstimmung oder mit ähnlichen Methoden durchgeführt werden, die die Wahlfreiheit gewährleisten. Analyse und Aufbereitung von Nachrichten durch Amirreza Valizadeh, eine freiberufliche Journalistin und Menschenrechtsaktivistin, um die internationale Gemeinschaft und die iranische Gesellschaft zu informieren und gegen die Diktatur des islamischen Regimes im Iran zu protestieren.

No comments:

Post a Comment

دختر دانشجویی که در اعتراض به پوشش اسلامی برهنه شد Eine Studentin, die sich aus Protest gegen islamische Kleidung nackt auszog

دختر دانشجویی که در اعتراض به حجاب اجباری لباس‌هایش را در آورد، بازداشت شد ظهر روز شنبه ۱۰ مهرماه در دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات ته...