Friday, September 9, 2022

فردی که همسر باردار خود را کشت

گزارش همشهری آنلاین، اینها بخشی از اظهارات مرد خطرناکی است که زن ۱۶ ساله باردارش را به خاطر تقاضای خرید اسباب بازی (سیسمونی) در مقابل چشمان حیرت زده دختری خردسال به قتل رساند. او که بعد از ارتکاب این جنایت هولناک، ادعا می کرد مواد مخدر صنعتی «شیشه» همان شیطان واقعی است پس از آن که جزئیات قتل همسر ۱۶ ساله باردارش را در حضور قاضی دکتر صادق صفری تشریح کرد، در گفت وگویی یک ساعته به سوالات نیز پاسخ داد. این قاتل خطرناک که خود را «شیطان شیشه ای» می نامید مدعی شد سرگذشت عجیبی دارد که دیگران باید از آن درس عبرت بگیرند. نامت چیست؟ محمدرضا چند سال داری؟ ۳۳ ساله هستم. در مشهد زندگی می کنی؟ بله، البته پدرم اهل یکی از شهرهای دیگر شرق استان خراسان رضوی است اما من در مشهد به دنیا آمدم و در جاده سیمان (بولوار رسالت) زندگی می کردم. پدرت چه شغلی دارد؟ او راننده خودروهای سنگین است و با کامیون مصالح ساختمانی جابه جا می کند. درس هم خوانده ای؟ بله، تا کلاس سوم راهنمایی تحصیل کردم ولی دیگر ادامه ندادم. چرا؟ محیطی که در آن زندگی می کردم به گونه ای بود که دوستانم تا پایان ابتدایی یا راهنمایی درس می خواندند و بعد وارد بازار کار می شدند. من هم با تبعیت از دوستانم، درس و مدرسه را رها کردم که زودتر به درآمد مالی برسم! یعنی بیشتر رفتارهایت تحت تاثیر دوستانت بود؟ همین طور است، در محیط هایی که به آن پایین شهر می گویند نوجوانان بیشتر تحت تاثیر هم سن و سالان خود قرار دارند به همین دلیل هم در برخی از محلات خلافکاری ، اعتیاد و سرقت شیوع دارد. اولین خلافی را که با تأسی از دوستانت انجام دادی چه بود؟ همه خلافکاری هایم را با دوستانم انجام می دادم اما اولین بار سیگار را همین دوستانم لای انگشتانم گذاشتند و من در کودکی سیگاری شدم. کجا سیگار می کشیدید؟ در سرویس بهداشتی مدرسه! به محض این که زنگ تفریح به صدا درمی آمد با اشاره همکلاسی هایم که در سال اول راهنمایی بودیم به طرف سرویس بهداشتی می رفتیم و در آن جا سیگار می کشیدیم که بعد هم به خلاف های دیگر رسید. معلم ها متوجه این موضوع نمی شدند؟ نه، سرویس بهداشتی آن جا جدا بود. ما هم معمولا در انتهای کلاس می نشستیم که بوی دهان مان پراکنده نشود البته سعی می کردیم به نحوی این بوها را نیز از بین ببریم! پدرت اصرار نمی کرد درس بخوانی؟ چرا، او مدام توصیه می کرد ولی همواره درگیر مسائل و مشکلات زندگی خودش بود. باید برای خواهرانم جهیزیه تامین می کرد و مخارج روزانه را می پرداخت به همین دلیل فقط در حال کارکردن بود و توجهی به خانواده نداشت. چند خواهر و برادر هستید؟ سه برادر و شش خواهر دارم. اما همیشه در زندگی از کمبود محبت رنج برده ام. در دوران نوجوانی که باید درس زندگی فرا می گرفتم متاسفانه سراغ دوستان ناباب رفتم و خودم را به تباهی کشاندم. هرکسی کوچک ترین توجهی به من می کرد، من هم با او دوست می شدم! بعد از ترک تحصیل چه کردی؟ پدرم چون خودروی سنگین داشت با یکی از تعمیرکاران کامیون آشنا بود و مرا به او معرفی کرد تا حرفه مکانیکی را بیاموزم و در آینده خودم استادکار شوم. حدود دو سال در آن جا کار کردم اما بعد اخراجم کرد. دلیل اخراجت چه بود؟ همین دوستان ناباب! آن زمان آرام آرام مصرف مواد مخدر سنتی از قبیل تریاک و شیره و همچنین مشروبات الکلی را شروع کرده بودم. در ساعات کاری، دوستانم به سراغم می آمدند تا به تفریح و مشروب خوری برویم! من هم استادکارم را به قول معروف فریب می دادم و با آن ها دنبال خلافکاری می رفتم. آن زمان با درآمدی که داشتم یک دستگاه موتورسیکلت خریدم که همین موتور بلای جانم شد چرا که سریع تر به باغ های اطراف جاده سیمان می رسیدیم و در آن جا بساط بنگ کشی و مشروب خوری پهن می کردیم. استادکارم چند بار به پدرم تذکر داد که نگذارد من با این دوستان بیرون بروم ولی من پدرم را هم فریب می دادم تا این که بالاخره از رفتارهای غیرطبیعی من خسته شد و به خاطر آبروی خودش، مرا از تعمیرگاه اخراج کرد. البته پدرم دوست داشت ما هم مانند خودش فردی زحمت کش بار بیاییم و راه کج نرویم اما گوش من بدهکار این حرف ها نبود چون با دوستان بزرگ تر از خودم معاشرت می کردم و از این خودنمایی ها مانند مصرف سیگار و «بنگ» لذت می بردم.

No comments:

Post a Comment

دختر دانشجویی که در اعتراض به پوشش اسلامی برهنه شد Eine Studentin, die sich aus Protest gegen islamische Kleidung nackt auszog

دختر دانشجویی که در اعتراض به حجاب اجباری لباس‌هایش را در آورد، بازداشت شد ظهر روز شنبه ۱۰ مهرماه در دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات ته...