Amirrezavalizadeh journalist Reporter Human rights activist in Iran
Sunday, April 3, 2022
ماده ۹ عدم حبس توقیف و تبعید غیر قانونی
زینب جلالیان در پانزدهمین سال زندان؛ از حکم اعدام تا امید به آزادی۱۴۰۱-۰۱-۱۳
کاوه کرمانشاهی، عضو مدیریت شبکه حقوق بشر کردستان
زینب جلالیان، زندانی سیاسی کُرد وارد پانزدهمین سال حبس خود شده است. در این گزارش که بخش اصلی آن در سایت بیبیسی فارسی منتشر شده است، کاوه کرمانشاهی، عضو مدیریت شبکه حقوق بشر کردستان نگاهی داشته بر چهارده سال حبس این قدیمیترین زندانی سیاسی زن در ایران و در گفتوگو با وکیل، خانواده و همبندی سابق زینب جلالیان و ارجاع به نامهها و فایلهای صوتی موجود از خود او و همچین بیانیههای سازمانهای حقوق بشری در مورد زینب سعی کرده است به شکنجهها، بیماریها، فشارها برای انجام اعترافات اجباری و وضعیت حقوقی پرونده این زندانی سیاسی بپردازد.
در این گزارش امیرسالار داودی، وکیل زینب جلالیان اعلام کرده که پرونده موکلش در دیوان عالی کشور است و با توجه به نامه اداره اطلاعات کرمانشاه در سال ۱۳۹۰ که گزارش قبلی خود مبنی بر مسلح بودن زینب جلالیان را اشتباه دانسته است و همین نامه دلیل لغو حکم اعدام شد و همچنین بر اساس قانون مجازات اسلامی جدید ادامه حبس زینب جلالیان غیرقانونی میداند و امیدوار است با بررسی مجدد این پرونده در دیوان عالی کشور موکلش آزاد شود.
در بخش دیگری از گزارش دنیز، خواهر و نرگس محمدی و شیوا نظرآهاری، همبندیهای سابق زینب درباره خصوصیات شخصیتی او و رنجهایی که در طول دوران حبس تحمل کرده است، صحبت میکنند. خواهر او همچنین از فشارهای نهادهای امنیتی بر خانواده میگوید.
شبکه حقوق بشر کردستان به دلیل اهمیت نکات حقوقی مطرح شده از سوی وکیل زینب جلالیان، افشاگریهای خود این زندانی سیاسی در مورد شکنجههای جسمی و روانی و تهدید به تجاوز از طرف بازجویان امنیتی و همچنین گفتههای خانواده و همبندیهای سابق این زندانی سیاسی اقدام به انتشار متن کامل این گزارش کرده است.
متن بخش اصلی گزارش را هم که اولین بار در سایت بیبیسی فارسی منتشر شده است را در این لینک میتوانید ببینید.
زینب جلالیان در پانزدهمین سال زندان؛ از حکم اعدام تا امید به آزادی
چوب خطهای روی دیوار زندان پنج هزار و صد و دهمین روز را پر کردهاند و در روزهای پایانی سال ۱۴۰۰ شمسی، زینب جلالیان وارد پانزدهمین سال حبس خود میشود. چوب خطهایی که در اسفند ۱۳۸۶ از دیوار سلول انفرادی بازداشتگاه اداره اطلاعات کرمانشاه شروع شد و در امتداد خود ردش را بر دیوار زندانهای کرمانشاه، اوین، خوی، قرچک و کرمان گذاشت و حالا بر دیوارهای زندان یزد نشسته است؛ زندانی هزار و پانصد کیلومتر دورتر از شهر محل اقامت خانواده این زندانی سیاسی کرد در ماکو که به دلیل بعد مسافت و ممنوعیتهای جدید اعمال شده از طرف نهادهای امنیتی، دیگر امکان ملاقات با او را هم ندارند.
از زینب جلالیان به عنوان قدیمیترین و تنها زندانی سیاسی زن با حکم حبس ابد در ایران نام برده میشود. او در تمام مدت حبس خود از داشتن حق مرخصی محروم بوده و طی این مدت بارها به شکل غیرقانونی به زندانهای مختلف کشور منتقل شده است. تنها در فاصله بین ۱۰ اردیبهشت تا ۲۰ آبان ۱۳۹۹ این زندانی سیاسی بدون هیچ دلیل قانونی به چهار زندان تبعید شد. در جریان همین انتقالها بود که وی در خرداد ۱۳۹۹ در زندان قرچک ورامین به کرونا مبتلا و عوارض تنفسی ناشی از آن به بیماریهای قبلی او که در طول سالهای حبس به آنها مبتلا شده است اضافه شد.
زینب جلالیان متولد سال ۱۳۶۱ در روستای مرزی “دیم قشلاق” شهرستان ماکو در استان آذربایجان غربی است. او در روستایشان امکان تحصیل در مدرسه را نیافت و در سال ۱۳۷۸ به همراه یکی از چهار خواهرش به اقلیم کردستان عراق رفت. وی ابتدا به حزب کارگران کردستان (پکک) پیوست و در سال ۱۳۸۲ پس از تاسیس حزب حیات آزاد کردستان (پژاک) به عضویت شاخه زنان این حزب درآمد.
زینب جلالیان در سالهای ۱۳۸۴ و ۱۳۸۵ به صورت مخفیانه برای فعالیتهای تبلیغی در استانهای کرمانشاه و کردستان به ایران بازگشت. او اسفند ۱۳۸۶ در حالی که با یک مینیبوس بینشهری از کامیاران عازم کرمانشاه بود در ورودی این شهر (قزانچی) در مقابل چشمان دهها مسافر توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد. وی در زمان بازداشت نام خود را بلند فریاد میزند و شعارهایی سر میدهد تا مسافران را متوجه هویت و وابستگی سیاسی خود کند. اما با این وجود تا حدود دو ماه بعد خانواده و دوستانش از بازداشت او مطلع نمیشوند.
شکنجهها؛ از شلاق بر پا و شکستن سر تا انجام آزمایش بکارت و تهدید به تجاوز
زینب جلالیان پس از دستگیری به بازداشتگاه مخفی اداره اطلاعات کرمانشاه واقع در میدان نفت این شهر منتقل و بیش از سه ماه را در سلول انفرادی گذراند. وی در این مدت مورد شکنجههای شدید جسمی و روانی و حتی تهدید به تجاوز قرار گرفت و از حق تماس و ملاقات با خانواده و دسترسی به وکیل محروم بوده است. خود او بعدها در نامههای نوشتاری و تماسهای تلفنیاش از زندان مواردی از این شکنجهها را بازگو کرده است. همچنین تعدادی از همبندیهای سابق زینب جلالیان در شهادتهای خود آثار شکنجه بر بدن او را تایید میکنند و در گزارش سازمانهای حقوق بشری هم به انجام این شکنجهها اشاره و اعتراض شده است.
زینب جلالیان در یکی از نامههای خود از زندان که به مناسبت هشتم مارس، روز جهانی زنان در اسفند ۱۳۹۶ منتشر شد در شرح شکنجههایی که در این مدت بر او اعمال شده است، مینویسد: “لباسهای مرا بر روی تنم پاره کردند، چشمهایم را بستند، دست و پایم را با زنجیر به تخت آهنی بستند و شکنجه وحشتناک مرا شروع کردند. با کابل به زیر پاهایم شلاق زدند، پاهایم خیلی وحشتناک متورم و کبود شده بودند. این قدر مرا شکنجه کردند که دیگر هیچی را احساس نمیکردم، تمام تنم بیحس شده بود و دیگر اختیار جسمم را نداشتم. اگر بگویم قلم از نوشتن درد و رنجم قاصر است، مبالغه نکردهام. چون من فقط قسمت کمی از شکنجههایم را برای شما بازگو کردم.”
سازمان عفو بینالملل در تاریخ ۸ اسفند ۱۳۹۸ در بیانیهایی با عنوان “به حبس ناعادلانه زینب جلالیان پایان دهید” که به مناسبت دوازدهمین سال حبس زینب جلالیان منتشر کرد با استناد به گفتههای خود او به شکنجههایی مانند “تحمل شلاق بر کف پا، مشت به شکم، کوباندن سر به دیوار و تهدید به تجاوز” اشاره کرده است.
سازمان عدالت برای ایران نیز در گزارش ویژهایی که در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۳۹۳ به مناسبت هفتمین سال حبس زینب جلالیان منتشر کرده است بر پایه “مستندات، شواهد و مدارک غیرقابل انکار” مواردی چون “کوبیدن سر به دیوار به نحوی که موجب شکستگی پیشانی و تورم چشمها شده، زدن کابل به کف پا، بازجویی با چشمبند و دستبند و پابند، در حالی که دستها و پاهای وی به هم زنجیر شده بوده و تهدید به تجاوز” را تایید کرده است.
در این گزارش آمده است: “یکی از زندانیهایی که به دلیل اتهامات مربوط به مواد مخدر در زندان کرمانشاه بود، گفته است که اردیبهشت ۱۳۸۷ پیش از انتقال به زندان دیزلآباد چند روزی را در سلول مجاور زینب در بازداشتگاه میدان نفت گذرانده بود و بارها صدای فریادهای زینب زیر شکنجه و ضربات محکم کوبیده شدن سر او به دیوار سلول را شنیده بود. این زندانی که برای چندین روز از این صداها دچار فشار روحی شده بود، از نگهبان پرسیده بود که این زن چه اتهامی دارد که اینقدر اذیتش میکنید و نگهبان هم گفته بود، این زن گریلای خطرناک پژاک است و تا اعتراف نکند دست از سرش بر نخواهیم داشت.”
زینب جلالیان سه ماه و ۱۳ روز نخست بازداشتش را در سلول انفرادی بازداشتگاه اداره اطلاعات کرمانشاه سپری کرد. او از آن روزها به عنوان سختترین دوران حبسش نام میبرد و میگوید ۱۵ روز اول در زیرزمین این بازداشتگاه مخفی بارها مورد شکنجه قرار گرفته است. او در روزهای نخست بازداشت در مورد “باکره بودن” از طرف بازجوها مورد پرسش قرار میگیرد و برای اثبات آن مجبور به انجام “آزمایش بکارت” میشود. در سومین روز بازداشتش در یک جلسه بازجویی مورد حمله فیزیکی چند مامور امنیتی قرار میگیرد و از ناحیه سر دچار شکستگی شدید میشود.
خود او در یک فایل صوتی این حادثه را اینگونه روایت میکند: “در یکی از جلسات بازجویی در حالی که با چشمبند، دستبند و پابند نشسته بودم، یکی از بازجوها به من نزدیک شد. او در مورد باکره بودنم پرسید و با تمسخر گفت، مگر میشود این همه سال که آنجا [در بین چریکهای پکک و پژاک] بودهایی، هنوز دختر باشی! بعد سعی کرد حلقهایی را در انگشتم بگذارد که با مقاومت من مواجه شد. با پوزخند گفت، آیا من لیاقت تو را ندارم؟ من با عصبانیت حلقه را به سمتش پرت کردم و با پاهایم در حالی که به هم زنجیر شده بودند ضربه محکمی به شکم او زدم تا از من دور شود. وقتی او روی زمین افتاد دو نفر از بازجوها با توهین و تهدید به سمتم حمله کردند و من را زیر مشت و لگد گرفتند و سرم را شکستند. وقتی دیدند سرم خون میآید دیگر دست از کتک زدن برداشتند.”
شکستگی سر زینب جلالیان آنقدر عمیق و خونریزی آن شدید است که ماموران مجبور میشوند او را به بیمارستان انتقال دهند. در بیمارستان زینب سعی میکند با سر دادن شعارهای سیاسی توجه دیگران را به وضعیت خود جلب کند. ماموران امنیتی همراه وی در مقابل پرسش پزشک درباره علت شکستگی ادعا میکنند که او “مشکل روانی” دارد و از پله افتاده است. علیرغم درخواست پزشک مبنی بر بستری شدن زینب جلالیان در بیمارستان، ماموران پس از انجام بخیه، مجددا او را به بازداشتگاه باز میگردانند.
زینب جلالیان در اولین دادگاهی که چند ماه بعد برای رسیدگی به اتهامات او برگزار شد، شرح شکنجههای جسمی و پیشنهاد صیغه شدن از طرف بازجوی اداره اطلاعات را به اطلاع قاضی میرساند و حتی شکایتی در این رابطه تنظیم میکند. اما نه حرفهایش مورد قبول قاضی قرار میگیرد و نه شکایتش پیگیری میشود.
نرگس محمدی، فعال حقوق بشر زمانی که در سال ۱۳۸۹ به مدت چند روز با زینب جلالیان در بند ۲۰۹ اوین همسلول بوده، رد این شکستگی عمیق را بر سر او دیده است. وی در کتاب “شکنجه سفید” در اینباره مینویسد: “من در این دوره با دختری به نام زینب جلالیان چند روز در یک سلول بودم. او دختر کردستان بود. روزی شکافی را در سرش دیدم و پرسیدم اتفاقی برایت افتاده؟ گفت ماههای متمادی ـ اگر اشتباه نکنم شش ماه ـ در سلولهای کردستان بوده است. وقتی بازداشت میشود در سلول، بازجویی با لولهی چدنی آب بر سرش میکوبد و سرش شکاف عمیقی برمیدارد. او را به بیمارستان میبردند و بعد به سلول بازمیگردانند. میگفت سلولش تاریک مطلق بوده، بدون پنجره و بدون نور لامپ. یک بار دندانهایش را مسواک میزند و به تصور اینکه ساعت خواب است آمادهی خواب میشود، زندانبان صدایش میزند و او را به حیاط میبرد. زینب میگفت خورشید در آسمان بود و من گمان میکردم ساعت ۱۲ شب است.”
نرگس محمدی در ادامه روحیه زینب جلالیان را اینگونه توصیف میکند: “مصاحبت یکی دو روزه با او برایم غنیمت بود. زینب را از کردستان به ۲۰۹ آورده بودند و بارها از او خواسته بودند تا مصاحبه کند و بپذیرد که در عملیات مسلحانه بوده و او حاضر به این مصاحبه و گفتن دروغ نبود. من از دیدن زینب و اراده و روحیهی بسیار مقاوم او وجهی دیگر از منشوری را دیدم که اراده و استحکام و پافشاری بر باورهای انسان بود.”
شیوا نظرآهاری، فعال حقوق بشر نیز که در خرداد ۱۳۸۹ در بازداشتگاه ۲۰۹ اوین به مدت یک ماه با زینب جلالیان در یک سلول نگهداری شده است آثار عمیق شکستگی روی سر زینب جلالیان را در نتیجه کوبیده شدن یک جسم سخت تایید میکند. او میگوید: “تعریفهایی که زینب از بازجوییهایی همراه با ضرب و شتمش در بازداشتگاه اداره اطلاعات کرمانشاه میکرد با تجربه من از بازجویی در بازداشتگاه اوین بسیار متفاوت بود. او در زمان بازجویی علاوه بر چشمبند، دستبند و پابند هم داشته است.”
شیوا نظرآهاری همچنین تاکید میکند، در آن زمان زینب جلالیان با وجود شرایط روحی نامناسبی که پس از اعدام پنج زندانی سیاسی (شیرین علمهولی، فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان) داشت، شدیدا برای انجام مصاحبه ویدیویی و اعتراف علیه خود زیر فشار ماموران امنیتی بود، اما حاضر به انجام مصاحبه نشد: “زینب را هر بار به مدت چندین ساعت برای بازجویی میبردند و به او میگفتند یا حاضر به انجام مصاحبه میشوی یا تو هم مثل آن پنج نفر اعدام خواهی شد. حتی یک بار بدون اطلاع زینب، خانوادهاش را از ماکو به تهران آوردند تا او را راضی به انجام مصاحبه کنند، اما با این وجود هرگز نپذیرفت و زیر بار نرفت.”
به گفته شیوا نظرآهاری فشار بر زینب جلالیان برای انجام مصاحبه ویدیویی تنها محدود به بازجویان نبود و حتی نگهبانان بازداشتگاه هم سعی میکردند او را راضی به انجام این مصاحبه کنند. این فعال حقوق بشر همچنین تاکید میکند آزار و اذیت زینب جلالیان محدود به شکنجه جسمی او نبود و به لحاظ روانی نیز شاهد توهین و تحقیر زینب از طرف مسئولان بازداشتگاه ۲۹ اوین بوده است: “دو نفر از مسئولان برای بازدید به سلول ما آمدند و در مورد تحصیلاتمان پرسیدند. وقتی زینب پاسخ داد که مدرسه نرفته است با او رفتار توهینآمیزی کردند و حرفهای تحقیرآمیزی به او زدند. ولی زینب به دلیل شخصیت آرامی که داشت با آنها وارد جر و بحث نشد. این در حالی بود که زینب با وجود اینکه به مدرسه نرفته بود اما توانسته بود خواندن و نوشتن را یاد بگیرد و قدرت بیان خوبی داشت و از هر امکانی مثل وقت کوتاه هواخوری، ورزش در سلول و آواز خواندن استفاده میکرد تا روحیهاش را حفظ کند.”
دنیز جلالیان، خواهر زینب نیز با اشاره به اینکه “زینب یک نیروی تشکیلاتی در بخش تبلیغات و زنان حزب بود و طبیعتا مطالعات و آگاهی لازم در این حوزه را داشت”، میگوید: “هرچند او در کودکی امکان تحصیل در مدرسه را نیافت اما پس از پیوستن به حزب کارگران کردستان تحت تعلیمات سیاسی قرار گرفت و به زبان کردی آموزش دید. همچنین در زندان زبان فارسیاش تا حد مطالعه کتاب و نوشتن نامه به این زبان خوب شد.”
او همچنین تاکید میکند خواهرش در تماسها و ملاقاتهایی که در حضور ماموران زندان و بازداشتگاه با خانواده صورت میگیرد، اجازه ندارد به زبان کردی حرف بزند: “زینب در ملاقاتها و تماسهای تلفنیاش با مادر و پدرم مجبور است در حضور ماموران فارسی صحبت کند. در حالی که زبان مادری او کردی است و اصلا مادرم فارسی نمیداند و این یکی از دلایلی است که مادرم طی این چهارده سال تنها یک بار زینب را ملاقات کرده است. او میگوید این چه ملاقاتی است که ده بار باید درخواست بدهیم و اگر هم یک بار قبول کنند، اجازه در آغوش گرفتن و صحبت کردن با فرزندم را به من نمیدهند.”
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
دختر دانشجویی که در اعتراض به پوشش اسلامی برهنه شد Eine Studentin, die sich aus Protest gegen islamische Kleidung nackt auszog
دختر دانشجویی که در اعتراض به حجاب اجباری لباسهایش را در آورد، بازداشت شد ظهر روز شنبه ۱۰ مهرماه در دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات ته...
-
شروین حاجی پور جهت تحمل حبس احضار ش این خواننده ایرانی، با انتشار ویدیویی اعلام کرد که حکم سه سال و هشت ماه حبس وی توسط دادگاه تجدیدنظر تای...
-
مهوش صیدال تدوئی، از فعالان شبکه اجتماعی کلاب هاوس، توسط دادگاه تجدیدنظر استان تهران به یک سال حبس، پرداخت جزای نقدی، پنج سال منع خروج از ...
-
روز شنبه پنجم خردادماه، کامیار بامداد، شهروند اهل شاندرمن ماسال در پی واکنش و انتشار مطلبی در رابطه با سقوط بالگرد حامل ابراهیم رئیسی، باز...
No comments:
Post a Comment